ژست آزادی خواهی فقط برای شرلی:کسی برای علی اکبر مقاومت شمع روشن نکرد
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۶ ق.ظ
.
امروز مقاومت عزادار "جهاد" است. جوانی که می توانست آقا زاده ای به دور از جنجال ها باشد و مقاومت هم انقدر مدیون حاج رضوان بود که "جهاد" را به حال خود بگذارد در تهران، بیروت یا یکی از شهرهای اروپایی مثل بسیاری دیگر از آقازاده های داخلی. تنها پسر چگوارای خاورمیانه اما راه دشوار پدر را به راه آقازاده های ایرانی ترجیح داد.
تهدیدهای اخیر سید حسن نصرالله هنوز روح و روان صهیونیست ها را آرام نگذاشته بود که واکنش رهبر حزب الله به ترور "جهاد" و همرزمانش خوابشان را آشفته تر کرد. "پناهگاه هایتان را آماده کنید" می گویند "جهاد" خودخواسته پای در این راه گذاشته. اولین بار در مراسم ختم مادر حاج قاسم سلیمانی بود که جوانی دست در دست حاج قاسم توجه رسانه ها و عکاسان خبری را به خود جلب کرد.
جوانی که می گفتند حاج قاسم او را از فرزند عزیزتر می دارد که یادگار همرزم و همسنگر دیروز او است. حالا عکس هایش با رهبر حزب الله هم منتشر شده. شباهتش به حاج عماد بیش از حد تصور بود و معصومیت چهره اش از پیش شهادتش را نوید می داد اما چه کسی فکر می کرد علی اکبر مقاومت اینقدر زود راهی دیدار حاج رضوان شود. کجایند آن ها که تا دیروز شارلی بودند و لابد فردا می خواستند به رنگ دیگری دربیایند، رنگی که فرمانش از اتاق فکرهای اروپایی بیرون می آید؟
کجایند که بگویند من حاج رضوانم، من جهادم، من مغنیه هستم؟ کجایند که بدانند این شبها در دل حاج قاسم چه می گذرد؟ تن پاره پاره شیر بچه مقاومت چند تکه شده است؟ حالا این صهیونست ها هستند که باید منتظر بمانند، در پناهگاه هایشان، نه به خاطر جنایت های هر روزه، نه به خاطر پرونده سیاه آدم کشی و تجاوز. اینبار فقط به خاطر دل خون حاج قاسم. به خاطر قول سید حسن نصرالله. خودشان می دانند هزار گنبد آهنین پاسخگوی خشم حزب الله نیست.
امروز مقاومت عزادار "جهاد" است. جوانی که می توانست آقا زاده ای به دور از جنجال ها باشد و مقاومت هم انقدر مدیون حاج رضوان بود که "جهاد" را به حال خود بگذارد در تهران، بیروت یا یکی از شهرهای اروپایی مثل بسیاری دیگر از آقازاده های داخلی. تنها پسر چگوارای خاورمیانه اما راه دشوار پدر را به راه آقازاده های ایرانی ترجیح داد.
تهدیدهای اخیر سید حسن نصرالله هنوز روح و روان صهیونیست ها را آرام نگذاشته بود که واکنش رهبر حزب الله به ترور "جهاد" و همرزمانش خوابشان را آشفته تر کرد. "پناهگاه هایتان را آماده کنید" می گویند "جهاد" خودخواسته پای در این راه گذاشته. اولین بار در مراسم ختم مادر حاج قاسم سلیمانی بود که جوانی دست در دست حاج قاسم توجه رسانه ها و عکاسان خبری را به خود جلب کرد.
جوانی که می گفتند حاج قاسم او را از فرزند عزیزتر می دارد که یادگار همرزم و همسنگر دیروز او است. حالا عکس هایش با رهبر حزب الله هم منتشر شده. شباهتش به حاج عماد بیش از حد تصور بود و معصومیت چهره اش از پیش شهادتش را نوید می داد اما چه کسی فکر می کرد علی اکبر مقاومت اینقدر زود راهی دیدار حاج رضوان شود. کجایند آن ها که تا دیروز شارلی بودند و لابد فردا می خواستند به رنگ دیگری دربیایند، رنگی که فرمانش از اتاق فکرهای اروپایی بیرون می آید؟
کجایند که بگویند من حاج رضوانم، من جهادم، من مغنیه هستم؟ کجایند که بدانند این شبها در دل حاج قاسم چه می گذرد؟ تن پاره پاره شیر بچه مقاومت چند تکه شده است؟ حالا این صهیونست ها هستند که باید منتظر بمانند، در پناهگاه هایشان، نه به خاطر جنایت های هر روزه، نه به خاطر پرونده سیاه آدم کشی و تجاوز. اینبار فقط به خاطر دل خون حاج قاسم. به خاطر قول سید حسن نصرالله. خودشان می دانند هزار گنبد آهنین پاسخگوی خشم حزب الله نیست.