پشت پرده ی کودتای 18 تیر 78
آنچه در 18 تیر 78 رخ داد، در حقیقت و واقعیت شبه کودتایی آشکار و همهجانبه بود، که اساس نظام اسلامی را نشانه رفته بود. بازخوانی این واقعه که ننگینترین صفحه از کارنامه سیاه اصلاحطلبی برانداز و عملکرد دولت محمد خاتمی است، برای نسل حاضر ضرورت دارد.
ماجرا چه بود ؟
- از مطالبی که میتوان ذکر کرد:
مرحله اول: روزنامه چپگرای "سلام" با ریاست "موسویخوئینیها"ی به اصطلاح روحانی اصلاحطلب یا همان چپ قدیم، در انتقاد به اصلاح قانون مطبوعات این مطلب را انتشار داد: «طرح .....»
مرحله دوم: توقیف قانونی و به حق آن روزنامه که در واقع، در راستای انجام شبه کودتای طراحی شده به عملیات انتحاری دست زده بود، بهانه دوم قرار گرفت.
شامگاه 17 تیر تجمع و تظاهرات 150 نفره دانشجویی در کوی دانشگاه تهران به بهانه اعتراض به توقیف روزنامه سلام مرحله سوم شبه کودتا بود. آیا روزنامه سلام روزنامه دانشجویی بود؟ یا به دلیل انتشار مطالبات دانشجویی و یا نیازهای اساسی جامعه توقیف شده بود ؟
مرحله چهارم خروج این تعداد دانشجو از کوی دانشگاه و حضور در خیابان با سردادن شعارهای ضداسلامی و ضد نظام مخابره شد. حضور قانونی و در راستای انجام وظیفه نیروی انتظامی، برای پیشگیری از اجرای اهداف شوم این "ایادی اصلاحطلبی" بهانه یا دستاویز قانونستیزان تظاهرکننده بود تا با فحاشی و هتاکی به نیروی انتظامی، طرح عصبانی کردن خدمتگذاران این نیرو را موجب شوند. این طرح به شکست رسید، و نیروی موظف با آرامش، دانشجویان اصلاحطلب یا ابزار کار اصلاحطلبی برانداز را به کوی بازگرداند.
نکته قابل تأمل آنکه، هرگاه دانشجویان در منطقه کوی دانشگاه برای مطالبات صنفی یا غیرصنفی، به تجمع یا تظاهرات دست زده، و از روی آوردن به قانونستیزی پرهیز داشتهاند، نیروی انتظامی حریم آنها را پاس داشته، و از برخورد با آنها خودداری کرده است. اما حمله شبانه دانشجویان اصلاحطلب به خیابانها و در ساعات پایانی و نزدیک به نیمهشب، با فریادهای هتاکانه علیه نظام اسلامی، قابل تحمل نیست. آیا این دانشجویان و نخبگان و فرهیختگان اصلاحطلب، به آرامش و آسایش ساکنین آن منطقه، که در ساعات مورد بحث استراحت میکردند، کمترین توجه و اعتنایی نداشتند؟ آیا نیروی انتظامی حافظ امنیت و آرامش شهروندان نیست؟ آیا تضمینی برای امنیت حتی بدون آرامش ساکنین آن منازل از "رفتار دستوری" دانشجویان "دردمند روزنامه سلام" وجود داشت!؟ مگر نه آنکه چند ساعت بعد، و به دنبال آن "چند روز" مردم و در و پنجره و شیشه خانهها و اتومبیلها و مغازههای آنها از ضرب و شتم، شکستن و آتشزدن و تعرضات مصون نماندند!
مرحله پنجم: نیروی انتظامی با آرامش در خیابان مقابل کوی، دانشجویان را به پایاندهی به تظاهرات نصیحت میکرد و "سنگ و کوکتل مولوتوف و فحش و شعار هتاکانه" پاسخ میگرفت! آیا در قفسههای کتابخانه آن فرهیختگان سنگ و کوکتل مولوتوف وجود داشت؟ آیا آن کوکتل مولوتوفها را پس از برخورد با نیروی انتظامی تهیه کردند و یا از پیش آمادهسازی شده بود؟
مرحله ششم: بلوا تا صبح ادامه پیدا کرد. در این میان به اصطلاح خواب بودن وزیر کشور خاتمی، یعنی موسوی لاری موجب شد تا نسبت به این مأموریت اصلاحطلبانه بیتفاوت بماند و طبیعتا نیروی انتظامی تحت امر وی، موفق به گرفتن دستوری از وی نگردد! بر این همه مسؤولیتپذیری و مردمگرایی آفرینها میتوان گفت!
مرحله هفتم: صبح 18 تیر راهاندازی کاروان اصلاحطلبانه از کوی به دانشگاه تهران رقم خورد. فضای دانشگاه تهران را گروههای خشمگینِ مهاجم، با فریادهایی از زنندهترین فحاشیها علیه اسلام و قرآن و نظام اسلامی فرا گرفت. در آن زمان برخی از سران نهضت خائن آزادی، چهرههایی از اصلاحطلبی و... برای ایراد سخنرانی به میان این خیل اوباش آمدند! سخنرانیهایی از پیش آماده شده، برای همدردی با دانشجویان که در این روز خواستههایشان بیش از شب گذشته "نامعلوم و نامفهوم" بود. به همین دلیل تعدادی کشته دروغین ساخته شد تا مراسم سوگواری برای آنها دستاویز تحریک و اغتشاش و اوباشگری نهضت خائن آزادی و همراهان اصلاحطلب آنها شود. وزیر علوم – معین – کجا بود و چه میکرد؟! کشتهها را چه کسی تایید کرد؟ اسامی آنها چه بود؟ اجسادشان کجا بود؟ رئیسجمهور یعنی مسؤول اصلی اداره کشور و وزیر هنوز در خواب بودند؟ آیا کدام حضور و راهکاری را برای مهار این فتنه خودساخته ارایه دادند.
مثل همیشه بسیار زیبا و تاثیر گزار بود
بنده ی حقیر هم به روزم
یا علی