پناهیان: «سامری» همۀ زحمات بنیاسرائیل را یکتنه بر باد داد/ ابوموسی با شعار«مردم از جنگ خسته شدهاند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکستخورده را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد
پناهیان: «سامری» همۀ زحمات بنیاسرائیل را یکتنه بر باد داد/ ابوموسی با شعار«مردم از جنگ خسته شدهاند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکستخورده را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد
زندگی در فضای تقرب را وقتی خوب لمس میکنی که خیلی سیاسی و انقلابی باشی
ما در چه صورتی در ماه مبارک رمضان بیش از یک مقدارِ حداقلی، به خدا مقرب خواهیم شد؟ وقتی که یک ماه رمضان ولایی، سیاسی، انقلابی، حماسی، برگزار کنیم. وقتی که یک ماه رمضان مهدوی، یک ماه رمضان منتظرانه، یک ماه رمضانِ انقلابی داشته باشیم.
زندگی در فضای تقرب چه موقع خوب لمس میشود؟ وقتی خیلی سیاسی باشی، وقتی که دغدغهها و دعاهای تو خیلی برای رزمندگان باشد، وقتی بیشتر دعاهایت برای خط مقاومت دعا باشد. وقتی بنشینی برای آنها بیندیشی و برای فرج دعا کنی. رفقا! بیاید یکمقدار انقلابی، سیاسی، اجتماعی و دینی حرکت کنیم. این معنویتهای سکولار چیست که ما به آنها عادت کردهایم؟ معنا ندارد یک جوان برای خودش نمازشب بخواند که فقط نمازشب خوانده باشد! باید ببیند که بعد از این نمازشبها چه خاصیتی پیدا کرده است؟ به چه دردی میخورد؟ در طول روز چهکار میکند؟ چه عزمی دارد؟! چه نیتی دارد؟ چه قصد و چه همتی دارد؟
میپرسد: چکار کنم مقرب شوم؟ انقلابی باش! انقلابی باش تا به خدا مقرب بشوی. حالا چکار کنم که انقلابی باشم؟ بالاخره یک خدمتی برای این نظام اسلامی انجام بده، یک کاری بکن، یک قدمی بردار! البته وقتی به بعضیها میگویید: «یک خدمتی برای جامعه انجام بده!» میرود یک کارهایی میکند که اگر در آمریکا یا ژاپن یا چین هم بود، همین کارها را انجام میداد! یعنی یکسری خدمات اجتماعی انجام میدهد. منظور این نیست.
رمضان ماه معنویت سکولار و رها کردن مردم نیست/ اگر کسی عارف شد ولی انقلابی نشد، دکان باز کرده
از ماه رمضانات برای تقرب استفاده کن. منتها بدان که ماه رمضان ماه عزلت، معنویت سکولار و فاصله گرفتن از جامعه و رها کردن مردم نیست؛ ماه رمضان ماه بازگشتن به سوی مردم است. مردمت را نجات بده! و در این راه کار کن. برای ولایت، ولایتمداری، تمرین ولایتمداری برای پای رکاب حضرت کار کن! یک کاری بکن.
فرصت ماه مبارک رمضان برای تقرب، یک فرصت طلایی است و اگر میخواهید خوب مقرب شوید انقلابی باشید، جهادی باشید، حماسی باشید، ولایی باشید، منتظر باشید. امت خود را از بند اسارت رها کنید، این کارها را انجام دهید تا مقرب بشوید.
انشاء الله در این ماه مبارک رمضان مقرب شوید. آنوقت اگر مقرب شوید، میفهمید که چرا هر کسی عارف میشود، انقلابی میشود؟ و چرا هر کسی انقلابی میشود، عارف میشود؟ اگر کسی انقلابی شد ولی عارف نشد، بازی در آورده است و به انقلابیگری هم ضربه میزند. و اگر کسی عارف شد ولی انقلابی نشد، دکان باز کرده است و به عرفان هم لطمه میزند.
ماه مبارک رمضان ماه شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) است. روضههای امیرالمؤمنین علی(ع) از جنس حماسۀ کربلا نیست، از جنس رنجهایی است که به این سادگی نمیشود برایش فریاد زد. همان رنجهایی که موجب میشد امیرالمؤمنین(ع) سر در چاه بگذارد و مظلومانه فریاد بزند.
سامری» کسی بود که همۀ زحمات و معجزات بنیاسرائیل را یکتنه بر باد داد
حالا به یاد غصههای دلِ امیرالمؤمنین(ع) میخواهیم یک روایت بخوانیم. شما میدانید که وقتی بنی اسرائیل از زیر بار ستم فرعون رها شدند و پیروز شدند چه معجزاتی برایشان رخ داد. از باز شدن رود نیل گرفته تا جوشیدن دوازده چشمه از دل سنگ برای دوازده قوم (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً؛ بقره/۶۰) و اینکه از آسمان غذای پخته و آماده برایشان نازل میشد.(أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی؛ بقره/۵۷) اما همۀ این زحمتها را یک نفر به باد داد!
یک موسی(ع) است و یک قوم بنیاسرائیل و یک داستان بزرگ تاریخی و آنهمه شکنجه و نجات و منجی و یک سامری! و سامری کسی بود که بعد از اینهمه معجزه، اینهمه شکنجه و زحمت، مردم را گوسالهپرست کرد.
پیامبر(ص): گروهی از امت من بر دین «سامری» هستند و شعارشان «جنگ نباشد!» است/ امامِ اینها ابوموسی اشعری است
سلمان فارسی فرمود که پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین میفرماید: «امت من به سه دسته تقسیم خواهند شد؛ ۱. فرقهای بر حق هستند باطل نمیتواند یک ذره از آنها کم کند، مرا و بچههای مرا دوست دارند؛ مَثل اینها مثل طلای نابی است که هرچقدر این طلای ناب را در آتش ببری و شکنجه دهی و بگدازی، جز عیار طلای او اضافه نخواهد شد. ۲. فرقهای هستند که بر باطل هستند حق نمیتواند یک ذره از باطل بودن آنها را کم کند؛ یُبْغِضُونِّی وَ یُبْغِضُونَ أَهْلَ بَیْتِی؛ اینها از من بدشان میآید و از اهلبیت من متنفر هستند. مانند آهنی که هرچقدر آنرا در آتش ببری، جز سیاهی به آن اضافه نخواهد شد تَفْتَرِقُ أُمَّتِی ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ عَلَى الْحَقِّ لَا یَنْقُصُ الْبَاطِلُ مِنْهُ شَیْئاً یُحِبُّونِّی وَ یُحِبُّونَ أَهْلَ بَیْتِی مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الذَّهَبِ الْجَیِّدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا جَوْدَةً وَ فِرْقَةٌ عَلَى الْبَاطِلِ لَا یَنْقُصُ الْحَقُّ مِنْهُ شَیْئاً مَثَلُهُمْ مَثَلُ الْحَدِیدِ کُلَّمَا أَدْخَلْتَهُ النَّارَ فَأَوْقَدْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا شَرّاً؛»(امالی مفید/ص۳۰)
بعد میفرماید: «وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ؛ یک گروهی هم هستند که مذبذب هستند (یعنی در این میانه گیج هستند. معلوم نیست که دشمن اهلبیت(ع) هستند یا دوست اهلبیت(ع) هستند) اینها بر دین سامری هستند» شعار سامری چه بود؟ سامری یک شعاری داشت؛ هر کسی نزدیکش میشد میگفت «به من دست نزنید؛ لا مِساسَ»(سورۀ طه/۹۷) یعنی مرا مسّ نکنید. ظاهرا به خاطر ترس و وحشتی که از اجتماع و مردم در او پیدا شده بود و از مردم و اجتماع فراری بود. به هر حال این «لا مِساسَ» تکیهکلام او بوده است. پیامبر(ص) در ادامۀ روایت میفرماید: «این گروه مذبذب که بر دین سامری هستند، نمیگویند «لا مِساسَ» بلکه تکیهکلام یا شعارشان این است «لا قتال» یعنی «جنگ؛ نه!» امام اینها عبدالله بن قیس اشعری، یعنی همان ابوموسی اشعری است؛ لَا یَقُولُونَ لا مِساسَ لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ لَا قِتَالَ إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی»(امالی مفید/ص۳۰)
ابوموسی با شعار «مردم از جنگ خسته شدهاند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکستخورده را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد و موجب خونریزیهای فراوان در جهان اسلام شد
ابوموسی اشعری با شعار «جنگ نباشد» و گفتن اینکه «مردم از جنگ خسته شدهاند» نتیجۀ یک مذاکرۀ شکستخورده را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کرد که بعد از آن موجب خونریزیهای فراوانی در جهان اسلام شد. به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) بعد از آن ماجرا، رسماً در قنوت نمازش ابوموسی اشعری را لعن میکرد. (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع): أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ.(امالی طوسی، ۷۲۵)
امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «هر قومی یک سامری دارند و این(حسن بصری) سامری این امت(در میان بصریون) است، او مانند سامری نیست که از اجتماع میترسید و لا مساس میگفت، بلکه از جنگ میترسد و «لَا قِتَال» میگوید؛ أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ(احتجاج/۱/۱۷۲)
ابوموسی اشعری نیز در روایات متعدد سامری این امت شمرده است؛ او با شعار «لاقتال» یا «جنگ نه!» در واقع آغاز فتنههای عظیم و جنگهای بزرگ را رقم کرد؛ چون پس از اشعث، او بود که کار امیرالمؤمنین(ع) را سُست کرد و کار را به فتنههای بعدی کشاند.
در روایت دیگری هست که ابوموسی اشعری جاثلیق این امت است. (جَاثَلِیقِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِی؛ خصال/۲/۵۷۵) جالب اینجاست که اینها قبل از ابوموسی اشعری(یعنی در زمان رسول خدا(ص)) گفته شده است و خبرش را از قبل دادهاند. (شاید منظور از جاثلیق، کسی باشد که دین دارد ولی دینش از سیاست جداست) در آن زمان هم مظهر معنویت سکولار، ابوموسی اشعری بود.
- ۹۴/۰۴/۰۴