هیبت عجیب یک زن
مادر این شهید نفر اولی است که زیر تابوت پسرش را گرفته. شکوه عجیبی در هیبت این مادر موج می زند.
بعضی عکسها را که می بینی، آداب و ترتیب فراموشت می شود، فقط بغض می کنی. فقط سینه ات تنگ می شود. فقط احساس خفگی می کنی. شاید هم این حس مختص به من باشد، نمی دانم ولی این عکس با من همین کار را کرد. این عکس را از پایگاه "مهدیرجه" برداشتم. عکس مربوط می شود به مراسم تشییع شهید "مسعود عموزاده مهدیرجی" . ایشان 20 دی 1365 در 17 سالگی در "شلمچه" به شهادت رسید. مادر شهید نفر اولی است زیر تابوت پسرش را گرفته. شکوه عجیبی در هیبت این مادر موج می زند. وصیتنامه پسر را که می خوانی، دیدن عکس بیشتر آتشت می زند:
"..خدا! چه خوب و زیباست روزی که در آن گناه نباشد و بتوان با تو دیدار و ملاقات کرد.
خدایا! مرا از بلای غرور و خود خواهی نجات ده، تا حقایق وجودت را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم . پروردگارا! به سوی تو می آیم و از عالم و عالمیان می گریزم ،و تو مرا در جوار رحت خود سکنی بده.
آفریدگارا! یاری ام ده تا از آن کسانی باشم که سرمایه وجودشان را به پیشگاه تو تقدیم داشته و ارزش خویش را باز یافته اند و بر سر بیعت خود پا بر جا و استوار ایستادهاند و بی تزلزل و تردید ندای محبت تو رابا انتخاب قرب جوارت پاسخ مثبت داداه اند.
بارالها! توفیقم اعطا کن که پویایی راه آن شهیدانی باشم که به حیات جاوید تو در زیر پرچم حق و هدایت قدم برداشته اند و بی تزلزل جام گوارا و شیرین شهادت را نوشیدند . غصه دارد و در دوره شهادت با مرگی غیراز شهادت دنیا را ترک کردن... "
شیر مادرت حلالت برادرم. معلوم است که از این مادر، چنین پسری توقع می رود.
خدا از سر تقصیرات ما خواهد گذشت؟ رسیدن به این جوان، از پس ما برمی آید؟
- ۹۳/۱۱/۲۹