خط حزب الله -شماره هفتادوهشتم
شماره هفتادوهشتم
هدف دشمن از این غفلت «ایجاد ضعف و تزلزل در مسئولین و القای احساس «نمیشود و نمیتوانیم»:
دو قطبی دروغین جنگ و برجام
یک. محور همیشگی شرارت
"ایران بهشدت بهدنبال سلاحهای کشتار جمعی و صادرکننده تروریست است، در حالی که یک اقلیت حاکم، آرزوی مردم ایران برای آزادی را سرکوب میکنند... چنین دولتهایی [ایران، کره شمالی و عراق] یک محور شرارت را تشکیل میدهند. آنها برای بهخطر انداختن صلح خود را مسلح میکنند..." این جملات بخشی از سخنرانی معروف و جنگطلبانه جرج دبلیو بوش در ماههای پایانی سال ۸۰ است که در آن تلاش میکرد مبانی نظری لشکرکشیهای بعدی آمریکا پس از افغانستان و چندین و چند سال جنگ خانمان سوز در منطقهی جنوب غرب آسیا را توجیه کند. رهبر انقلاب در واکنش به این مسائل، در همان برههی زمانی خطاب به مسئولین نظام، چگونگی مواجهه با دشمن را اینگونه بیان کردند: «بعضی ممکن است هیچ تهدیدی را متوجّه نظام ندانند، بگویند نه، هیچ تهدیدی متوجه نظام نیست. بعضی ممکن است تهدید را قبول کنند، اما آن را متوجّه به بخشی از نظام بدانند، نه به همه نظام؛ و خود را خارج از آن بخشِ مورد تهدید بپندارند. بعضی نیز ممکن است تهدید را جدّی بدانند، اما راه حلّ آن را تسلیم و پوزشخواهی گمان کنند... [نه] تهدید هست؛ تهدید، عمومی است. راه حلّ آن هم حفظ و افزایش "عناصر قدرت در درون نظام" است. ما عناصر قدرت فراوانی داریم.»(۱۳۸۰/۱۲/۸۰)
دو. انتخابات و دوقطبیهای کاذب
حال سؤال این است که مهمترین عنصر قدرت کشور چیست؟ «مهمترین عنصر قدرت ما، مردم هستند و بزرگترین عاملی که این مردم را در صحنه و فعّال نگه میدارد، ایمان و اتّحاد آنهاست.»(۱۳۸۰/۱۲/۸۰) انتخابات را میتوان یکی از اصلیترین جلوههای حضور و اتحاد مردم دانست. از طرف دیگر، «یکی از ترفندهایی که [دشمنان] اخیراً یاد گرفتهاند و دارند اعمال میکنند، ایجاد دوقطبیهای کاذب است؛ دوقطبیهای دروغین»(۱۳۹۴/۱۲/۰۵) نقشهی دشمن برای انتخابات امسال نیز اینبار شکل جدید و البته کمی پیچیدهتر به خود گرفته است: ترکیبی از همین دو ترفند "تهدید" و "دوقطبی دروغینِ" یا جنگ یا برجام. «چه در دورهی دولت قبلی آمریکا، چه در دولت فعلی آمریکا، یکی از ترفندهای دشمن این بوده است که مرتّب تهدید کنند به جنگ؛ و [اینکه] گزینهی نظامی روی میز است. آن مسئول اروپایی هم، میگوید که جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام نبود، حتماً جنگ بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ برای اینکه ذهن ما برود به جنگ [امّا] جنگ واقعی چیز دیگر است؛ جنگ واقعی جنگ اقتصادی است»(۱۳۹۵/۱۱/۲۷) در حالیکه «یکی از وسایل تشویق و امید دادن به دشمن برای تهاجم و حمله، این است که ما به مشکلات جامعه نرسیم.»(۱۳۸۲/۰۲/۲۲) هدف دشمن از این غفلت هم «ایجاد ضعف و تزلزل در مسئولین و القای احساس «نمیشود و نمیتوانیم» با استفاده از تاکتیکهای جنگ روانی است.»(۱۳۹۶/۰۱/۲۰)
سه. شجاعت مسئولان! اما نه فقط در جنگ نظامی
در این بین، «برای یک کشور بدترین موقعیّت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند؛ اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرّض او باز کردهاند. کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام داد، در این تردیدی نیست، امّا با شجاعت باید انجام داد؛ با ترسیدن، با دلهره، با تحتتأثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گرهِ ابروان قدرتمندان صاحب قدرت در دنیا قرار گرفتن، تحت تأثیر اینها واقع شدن، اوّل بدبختی است.»(۱۳۹۶/۰۱/۲۰)
مسئول و مدیر تراز انقلاب اسلامی، فردی است که با شنیدن تهدید یا تشر دشمن، نه تنها عقبنشینی نکرده و نمیترسد، بلکه با اعتماد و حسنظن به وعدهی الهی، خود را برای نحوهی درست مواجهه با مشکلات و تهدیدات و حل انها آماده میکند: «[در یکی از جنگها] خبر میدادند که دشمن به صورت متراکم در انتظار شماست؛ بترسید! در پاسخ به این هشدار و بیمدهی اینها میگفتند: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»؛ خدا برای ما بس است و پشتیبانی او برای ما کافی است. البته «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ» را در پستوی اتاق و داخل بسترِ راحت نمیشود گفت. ما نه کاری بکنیم، نه تلاشی بکنیم، نه حرکتی بکنیم، ... بعد هم بگوییم: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»! نه، خدای متعال آدمی را که در راه او مجاهدت نمیکند، کفایت نخواهد کرد. این کفایت مربوط به میدان جنگ است. ما امروز در یک میدان نبردیم؛ اگرچه نه نبرد نظامی... اینجاست که آدم میگوید: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»(۱۳۷۹/۰۴/۱۹)
دو قطبی دروغین جنگ و برجام
یک. محور همیشگی شرارت
"ایران بهشدت بهدنبال سلاحهای کشتار جمعی و صادرکننده تروریست است، در حالی که یک اقلیت حاکم، آرزوی مردم ایران برای آزادی را سرکوب میکنند... چنین دولتهایی [ایران، کره شمالی و عراق] یک محور شرارت را تشکیل میدهند. آنها برای بهخطر انداختن صلح خود را مسلح میکنند..." این جملات بخشی از سخنرانی معروف و جنگطلبانه جرج دبلیو بوش در ماههای پایانی سال ۸۰ است که در آن تلاش میکرد مبانی نظری لشکرکشیهای بعدی آمریکا پس از افغانستان و چندین و چند سال جنگ خانمان سوز در منطقهی جنوب غرب آسیا را توجیه کند. رهبر انقلاب در واکنش به این مسائل، در همان برههی زمانی خطاب به مسئولین نظام، چگونگی مواجهه با دشمن را اینگونه بیان کردند: «بعضی ممکن است هیچ تهدیدی را متوجّه نظام ندانند، بگویند نه، هیچ تهدیدی متوجه نظام نیست. بعضی ممکن است تهدید را قبول کنند، اما آن را متوجّه به بخشی از نظام بدانند، نه به همه نظام؛ و خود را خارج از آن بخشِ مورد تهدید بپندارند. بعضی نیز ممکن است تهدید را جدّی بدانند، اما راه حلّ آن را تسلیم و پوزشخواهی گمان کنند... [نه] تهدید هست؛ تهدید، عمومی است. راه حلّ آن هم حفظ و افزایش "عناصر قدرت در درون نظام" است. ما عناصر قدرت فراوانی داریم.»(۱۳۸۰/۱۲/۸۰)
دو. انتخابات و دوقطبیهای کاذب
حال سؤال این است که مهمترین عنصر قدرت کشور چیست؟ «مهمترین عنصر قدرت ما، مردم هستند و بزرگترین عاملی که این مردم را در صحنه و فعّال نگه میدارد، ایمان و اتّحاد آنهاست.»(۱۳۸۰/۱۲/۸۰) انتخابات را میتوان یکی از اصلیترین جلوههای حضور و اتحاد مردم دانست. از طرف دیگر، «یکی از ترفندهایی که [دشمنان] اخیراً یاد گرفتهاند و دارند اعمال میکنند، ایجاد دوقطبیهای کاذب است؛ دوقطبیهای دروغین»(۱۳۹۴/۱۲/۰۵) نقشهی دشمن برای انتخابات امسال نیز اینبار شکل جدید و البته کمی پیچیدهتر به خود گرفته است: ترکیبی از همین دو ترفند "تهدید" و "دوقطبی دروغینِ" یا جنگ یا برجام. «چه در دورهی دولت قبلی آمریکا، چه در دولت فعلی آمریکا، یکی از ترفندهای دشمن این بوده است که مرتّب تهدید کنند به جنگ؛ و [اینکه] گزینهی نظامی روی میز است. آن مسئول اروپایی هم، میگوید که جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام نبود، حتماً جنگ بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ برای اینکه ذهن ما برود به جنگ [امّا] جنگ واقعی چیز دیگر است؛ جنگ واقعی جنگ اقتصادی است»(۱۳۹۵/۱۱/۲۷) در حالیکه «یکی از وسایل تشویق و امید دادن به دشمن برای تهاجم و حمله، این است که ما به مشکلات جامعه نرسیم.»(۱۳۸۲/۰۲/۲۲) هدف دشمن از این غفلت هم «ایجاد ضعف و تزلزل در مسئولین و القای احساس «نمیشود و نمیتوانیم» با استفاده از تاکتیکهای جنگ روانی است.»(۱۳۹۶/۰۱/۲۰)
سه. شجاعت مسئولان! اما نه فقط در جنگ نظامی
در این بین، «برای یک کشور بدترین موقعیّت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند؛ اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرّض او باز کردهاند. کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام داد، در این تردیدی نیست، امّا با شجاعت باید انجام داد؛ با ترسیدن، با دلهره، با تحتتأثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گرهِ ابروان قدرتمندان صاحب قدرت در دنیا قرار گرفتن، تحت تأثیر اینها واقع شدن، اوّل بدبختی است.»(۱۳۹۶/۰۱/۲۰)
مسئول و مدیر تراز انقلاب اسلامی، فردی است که با شنیدن تهدید یا تشر دشمن، نه تنها عقبنشینی نکرده و نمیترسد، بلکه با اعتماد و حسنظن به وعدهی الهی، خود را برای نحوهی درست مواجهه با مشکلات و تهدیدات و حل انها آماده میکند: «[در یکی از جنگها] خبر میدادند که دشمن به صورت متراکم در انتظار شماست؛ بترسید! در پاسخ به این هشدار و بیمدهی اینها میگفتند: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»؛ خدا برای ما بس است و پشتیبانی او برای ما کافی است. البته «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ» را در پستوی اتاق و داخل بسترِ راحت نمیشود گفت. ما نه کاری بکنیم، نه تلاشی بکنیم، نه حرکتی بکنیم، ... بعد هم بگوییم: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»! نه، خدای متعال آدمی را که در راه او مجاهدت نمیکند، کفایت نخواهد کرد. این کفایت مربوط به میدان جنگ است. ما امروز در یک میدان نبردیم؛ اگرچه نه نبرد نظامی... اینجاست که آدم میگوید: «حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»(۱۳۷۹/۰۴/۱۹)
- ۹۶/۰۲/۰۷